قطار می رود....تو می روی..... تمام ایستگاه می رود............
و من چقدر ساده ام که سالهای سال ،در انتظار تو
کنار این قطار رفته ایستاده ام
و همچنان به نرده های ایستگاه رفته تکیه داده ام!
میخواهی بروی؟
خب برو…
انتظار مرا وحشتی نیست
شبهای بی قراری را هیچ وقت پایانی نخواهد بود
برو…
برای چه ایستاده ایی؟
به جان سپردن کدامین احساس لبخند میزنی؟
برو..
تردید نکن
نفس های آخر است
نترس برو…
احساسم اگر نمیرد ..بی شک ما بقی روزهای بودنش را بر روی صندلی چرخدار بی تفاوتی خواهد نشست
برو…
یک احساس فلج تهدیدی برای رفتنت نخواهد بود
پس راحت برو
مسافری در راه انتظارت را میکشد
طفلک چه میداند که روحش سلاخی خواهد شد
برو…
فقط برو…..
گاهی باید متنفر شد ..
به فکر انتقام بود ..
... نگذشت .. نبخشید ..
همیشه دوستت دارم کارساز نیست ...
گاهی باید فریاد زد ..
... ناسزا گفت .. قهر کرد ..
گاهی باید همان باشی
که هیچ کس تاب تحملت را ندارد ...
که بتونی فقط در خیال خودت بمانی..
پشت شيشه برف ميبارد
پشت شيشه برف ميبارد
در سكوت سينه ام دستي
دانه اندوه ميكارد
مو سپيد آخر شدي اي برف
تا سرانجام چنين ديدي
در دلم باريدي ... اي افسوس
بر سر گورم نباريدي
چون نهالي سست ميلرزد
روحم از سرماي تنهايي
ميخزد در ظلمت قلبم
وحشت دنياي تنهايي
ديگرم گرمي نمي بخشي
عشق اي خورشيد يخ بسته
سينه ام صحراي نوميديست
خسته ام ‚ از عشق هم خسته
دلم گرفته ای دوست، هوای گریه با من
گر از قفس گریزم کجا روم، کجا من؟
کجا روم که راهی به گلشنی ندانم
که دیده برگشودم به کنج تنگنا من
نه بستهام به کس دل، نه بسته کس به من دل
چو تختهپاره بر موج، رها، رها، رها من
ز من هر آنکه او دور ، چو دل به سینه نزدیک
به من هر آن که نزدیک، ازو جدا، جدا من!
نه چشم دل به سویی، نه باده در سبویی
که تر کنم گلویی به یاد آشنا من
ز بودنم چه افزود؟ نبودنم چه کاهد؟
که گویدم به پاسخ که زندهام چرا من؟
ستارهها نهفتم در آسمان ابری
دلم گرفته ای دوست ، هوای گریه با من
--------------------------------------------------------------------------------------------
http://awaz-blogfa.persiangig.com/music/Havaye-Gerye.wma
لینک دانلود تصنیف هوای گریه
با صدای همایون شجریان.
گاه تو ، ساعتهاست که خیره شده ام به چشمان تو
حرفی ندارم جز اینکه با نگاهم ابراز کنم عشقم را به تو
تویی که برایم به معنای بهترینی ، تویی که از همه کس برایم عزیزترینی
قلب پاک تو را ، این دستان مهربان تو را که دارم
از همه چیز و همه کس بی نیازم
همه آمدند و رفتند ، تو آمدی و برای همیشه در دلم نشستی
عهد عشق را با رمز وفاداری در قلبم بستی
میدانم که قدرم را میدانی ، هیچگاه پا بر روی دلم نمیگذاری
وقتی در کنارت هستم ، سکوتت نیز برایم زیباست
بودنت در زندگی ام بهترین هدیه از سوی خداست
نگاه تو ، دل زده ام به دریای چشمانت
بیشتر نگاهت میکنم تا پی ببرم به راز آن قلب مهربانت
در میان میگیرم تو را ، یا تو را میخواهم از خدا ، یا تو را
در میان اینهمه خاطره هایم ، با تو زیباترین روزها را داشته ام
در میان این روزها ، در کنار تو بهترین لحظه ها را داشته ام
او که از عشق چیزی نمیداند ، چه میداند من چه میگویم
تو که عشق من هستی میفهمی که من از چه احساسی میگویم
من که عاشقت هستم میدانم که تو بهترین عشق روی زمینی
خیالت راحت ، تا ابد خودم و خودت ، هر چه سهم من باشد نیز برای خودت
سهم من از بودنت ، عشقیست که مرا با خودش
به جایی برده که خط پایان عاشقیست
جایی که به نهایت عشق رسیده ام
جایی که با تمام وجود احساس میکنم به تو رسیده ام
یواش گفتم دوست دارم ، واسه اینه که نشنیدی
بلد نیستم که بد باشم ، نگو اینو نفهمیدی
بزار باشم کنار تو ، کنار عطر این احساس
بزار حبس ابد باشم ، تو عشقی که برام رویاست
بزار با گریه اینبارم ، بگم خیلی دوست دارم
اگه بازم پشیمونی ، به روت اصلا نمیارم
دلم میگیره هر روزی که میبینم تو دلگیری
دارم میمیرم از وقتی سراغم رو نمیگیری
نگاهم رو از تو دزدیدم ، با این چشمای غمبارم
نمیخواستم بدونی که چقدر چشماتو دوست دارم
ولی با گریه اینبارم میگم خیلی دوست دارم
اگه بازم پشیمونی ، به روت اصلا نمیارم
چه خبر از دل تو؟نفسش مثل نفسهاي دل کوچک من مي گيرد؟
یا به يک خنده ي چشمان پر از ناز کسي مي ميرد؟
دل مغرور تو هم مثل دل عاشق من مي گيرد؟
دل من نيز به آزادگي قلب تو پر مي گيرد؟
اگر از دوران مجردی ات لذت نمی بری، ازدواج کن
آن وقت حتما از دوران مجردی ات لذت می بری !
ϰ-†нêmê§ |