نیمــه ی گـُمشــده ام نیستـی
که بـا نیمـه ی دیگــر
به جُستجـویت برخیـزم
تـــو…
تمـام گُمشـده ی منــی!
تمــام مَــن ...
کــــارم از
يکــــي بــــود يکــــي نبــــود
گذشتــــ ــ
من در اوج قصه گــــم شــــدم . . .
به من می گفت انقدر دوست دارم که اگه بگی بمیر میمیرم...
سالهاست در تنهایی میسوزم
کاش امتحانش نکرده بودم...
نمی دانم کدام نگاهت را به تصویر کشم،
کدام بهار وجودت را که سراسر از نور است، به روی بوم آورم...
و کدام اقیانوس بی انتهای مهرت را که سرشار از محبت است، با رنگ به روی کاغذ روان کنم..
نسیم روح بخش تو تسکین دردهای شبانه ی من است...
و خیال روی تو همواره همراه من است...
دلم در هوای عطراگین نفسهایت، آرام می گیرد؛
بتاب بر جسم خسته ام...
رگیر رویای توام، من و دوباره خواب کن
دنیا اگه تنهام گذاشت، تو من و انتخاب کن
دلت از آرزوی من، انگار که بی خبر نبود
حتی تو تصمیمای من، چشمات بی اثر نبود
خواستم بهت چیزی نگم، تا با چشام خواهش کنم
درارو بستم روت، تا احساس آرامش کنم
باور نمی کنم ولی، انگار غرور من شکست
اگه دلت میخواد بری، اصرار من بی فایدست
هر کاری می کنه دلم، تا بغضمو پنهون کنه
کی میتونه فکر تو رو، از سر من بیرون کنه
یا داغ رو دلم بزار، یا که از عشقت کم نکن
تمام تو سهم منه، به کم قانعم نکن
آدم برفی هم که باشی
دلت می خواهد کسی در آغوشت بگیرد
دلت می خواهد کسی کنارت باشد
تا گرمت کند
تا آرامت کند
مهم نیست آب شدن. نیست شدن
مهم آن آرامش است. حتی برای چند لحظه...
مــَن امتحـان کـرده ام ؛ می دانــم ؛ درد دارد ؛
آدم پیــر می شــود ؛ وقتــی عزیــزش را صــدا می زنـد و جوابــی نمی شنــود ...
ϰ-†нêmê§ |