مرا ببخش که گاه وبیگاه دلم هوای ترا می کند!!
مرا ببخش که چشم هایم، هنوز منتظر است تا تو بیایی…
مرا ببخش که یادداشت های روزانه ی صفحه ی دلم… با مداد خاطرات تو نوشته می شود..
مرا ببخش..
که هنوز ..
دیوانه وار دوستت دارم…
گاهی تنهایی آنقدر قیمت دارد که
درب را باز نمی کنم حتی برای “تو” که سالها منتظر در زدنت بودم ...
مـــی خـــواهـــم داستــانـــی از علاقــــه ام بـــه تــــو را بنـویســم
یـــکی بـــــود ، یــــکی … بــی خیال……..!!
خــــلاصـــه اش میشود اینــــــکـه : دوستـت دارم ، لعـــــنتـی …!
به من شلیک کن...!!
حتی اگر به هدف نزنی....
برایت خواهم مرد!!!!!!
یه کلیک تا خوشبختی برای در آمد از اینترنت http://persianhit.ir/?section=user&action=register&t=pub&fer=19098
ه من شلیک کن...!!
حتی اگر به هدف نزنی....
برایت خواهم مرد!!!!!!
مجنون هميشه مرد نيست
گاهي مجنون دختركي تنهاست
كه زماني ليلي كسي بود…
دِلـَــم بَرایِ یک نفـــر تـَـــنگ اَست..
نه میدانَم نامَــ ــش چیست...
وَ نَه میدانَم چِــ ــه می کُنَد...
حتَی خَبَری اَز رَنگِ چِشم هایَش هَم نَدارم.. رنگ موهایش را نمی دانم....
َلَبخَنـــدَش را ...
فَقَط میــدانَم کِه بایَد باشَد وَ نیست.
هر روز این عشق یکطرفه را طی میکنم
یکبار هم تو گامی بدین سو بردار نترس جریمه اش با من.
می دانم از کجا شروع کنم...
از کدام محبت و رحمتت بگویم...
در تک تک لحظات زندگیم همواره همراهم بوده ای... همواره مراقبم بودی..
در حالی که من در تک تک لحظاتم به یادت نبودم.... شاید یاد کردنت فقط محدود به زمان باز شدن تا بسته شدن سجاده بوده باشد... نمی دانم
یه کلیک تا خوشبختی برای در آمد از اینترنت http://persianhit.ir/?section=user&action=register&t=pub&fer=19098عاشق نباش!
در زمین عشقی نیست که زمینت نزند...
آســــــــــــــــــــــــــــمـــــــــــــــان را دریــــــــــــــــــــــاب!
اگر یکبار دیگر به دنیا می آمدم بسیار سبکتر گردش می کردم....
در بهار با پای برهنه زودتر به راه می افتادم...
و در خزان با همان پاها دیرتر بر می گشتم...
بیشتر می رقصیدم...
شنگول تر اسب سواری میکردم...
و داوودی های بیشتری می چیدم....
یه کلیک تا خوشبختی برای در آمد از اینترنت http://persianhit.ir/?section=user&action=register&t=pub&fer=19098
سلام بر رمضان که جانمان را به رایحه و خنکای نسیم نوازش می دهد
پدر مضطرب بود ؛ به دخترش گفت : عزیزم لطفا دست مرا بگیر تا داخل رودخانه نیفتی . دختر بچه گفت : نه ، شما دست مرا بگیرید . پدر با تعجب پرسید : فرقش چیست ؟ ئختر جواب داد : تفاوت بسیار بزرگی دارد . . .اگر من دست شما را بگیرم و اتفاقی برای من بیفتد امکان دارد دست شما را رها کنم اما وقتی شما دست مرا بگیرید مطمئنم که اگر اتفاقی برای من رخ دهد شما هرگز دست مرا رها نمیکنید . پدرم . . . روزت را پیشاپیش تبریک میگویم . . . پدرم همیشه دستم را بگیر تا با خیال راحت از پل زندگی عبور کنم . . . دوستت دارم پدر نازنینم .
دردم نه همين است که بستندپرم را
ترسم نرسانندبه گلشن خبرم را
ازحسرت مرغي که جدامانده زگلشن
آگه نشدم تانشکستندپرم را
گرديست زمن باقي و ترسم که تو ازناز
تابازکني چشم نيابي اثرم را
بودندبهم روز و شب آيا جداکرد
از روشني روز ، شب بي سحرم را
چون لاله من آن روز ،که سربر زدم ازخاک
پيوست بداغ تو محبت جگرم را
عاشق منم آن نخل که ازسردي ايام
يکباره برافشاندقضابرگ و برم را
ϰ-†нêmê§ |