چرا ساکت نمی شوی؟؟!! کسانے هستند از جنس " شیشه " ؛ کوروش میگوید:بودن باكسی كه دوستش نداری ونبودن باكسی كه دوستش داری همه اش رنج است پس اگرهمچون خود نیافتی مثل خدای خودتنهاباش نشسته ام....
درست اون وقتی می خوری
که وسط زیباترین رویا هستی
صدای نفس هایت.....درآغوش او
از این راه دور هم آزارم میدهد!!
لعنتی !......آرام تر نفس نفس بزن!"
زود مے شکنند !
اما ...
نا جور مےبُرند ... !!!
ــ کجا؟
ــ کنار همان چاهي که تو برايم کندي!
عمق نامردي ات را اندازه مي گيرم ...
لازم است گاهی از خانه بیرون بیایی و خوب فکر کنی ببینی باز هم میخواهی به آن خانه برگردی یا نه؟
لازم است گاهی از مسجد بیرون بیایی و ببینی پشت سر اعتقادت چه می بینی ترس یا حقیقت؟
لازم است گاهی از ساختمان اداره بیرون بیایی، فکر کنی که چهقدر شبیه آرزوهای نوجوانیت است؟
لازم است گاهی درختی، گلی را آب بدهی، حیوانی را نوازش کنی، غذا بدهی ببینی هنوز از طبیعت چیزی در وجودت هست یا نه؟
لازم است گاهی پای کامپیوترت نباشی، گوگل و ایمیل و فلان را بیخیال شوی، با خانواده ات دور هم بنشینید ، یا گوش به درد دل رفیقت بدهی و ببینی زندگی فقط همین آهنپارهی برقی است یا نه؟
لازم است گاهی بخشی از حقوقت را بدهی به یک انسان محتاج تا ببینی در تقسیم عشق در نهایت تو برنده ای یا بازنده؟
لازم است گاهی محمد(ص) باشی، علی(ع) باشی، انسان باشی ببینی میشود یا نه؟
و بالاخره لازمست گاهی از خود بیرون آمده و از فاصله ای دورتر به خودت بنگری و از خود بپرسی که سالها سپری شد تا آن شوم که اکنون هستم آیا ارزشش را داشت؟
نمی فروشم....چانه نزن....خریدنی نیستم نمی فروشم روحم را به تو به تویی که واژه ی پست هم برایت زیاد است به تویی که خیالت برایم عذاب است دیگر حتی افکارم را برای تو قمار نمی کنم! دیگر تا آستانه ی ورشکستگیِ آرامش پیش نمی روم نمی فروشم چانه نزن...بازار گرمی نکن ناپدید شو به جایی دور... دورتر... من هم ناپدید می شوم دور تر از تو.... می سپارمت به همان خدایی که هرگز رهایم نکرد به سلامت.... خوش به من فاحشه نیستم،هیچ کدام از اینها را نمی دانستم شاید برای همین معشوق من هم در آغوش تو می خوابد...!غریبه به من نزدیک نشو!
من با مُرده ها میانه ی خوبی ندارم.
تو در خاطرات من "مرده" محسوب می شوی! حالت فاحشه...!!
از همان ابتدا می دانی از تو چه می خواهند،
خوش به حالت که کسی
تو را با حرفهای عاشقانه خام نمی کند،
خوش به حالت که می دانی
آدم های کنارت لحظه ای هستند و با طلوع خورشید
ترکت می کنند...
خوش به حالت که هیچ گاه انتظارشان را نمی کشی و
می دانی برای
شب دیگرشان فاحشه ی دیگر را در آغوش دارند.
می گویند دل به دل راه دارد ... پس چرا ؟
...
وقتی دلم را شکستی ... !
دلـــت نشکســت؟!!
تو رآ دَر میآטּ اَشکـ ـهآیَمـ مـﮯ بینَمـ وَلـﮯ اَشک ـهآیَمـ رآ دسـتـاتـو بـذاری زیـر چـونـت، چـشـم تــو چـشـم ِ خــــدا بـشی زل بــزنی بـهـش و بـگی : کــــ ه چــی مـثــلاً ؟؟؟؟ روزگاریست شیطان فریاد میزند ادم پیداکنیدسجده خواهم کردپآکـ مـﮯ کُنَمـ
تآ کَسـﮯ تو رآ نَبینَد ...
بـعـضی وقـتـا دلـت مـیـخـواد
وَقتے.......... تــــــــو بَراے آغــــوشــِـ دیگــــَـرے زانو زَده بودے... حــــــوّا ؟ پــــوست ِ مـــا را می کَـــنَد !! خیلی وقتا بهم گفتن چرا میخنــــدی بگو ما هم بخنــــدیـــم ...
تــــــــو !!
مگـــــر سـیب را پـــوسـت کـــندی
خــــوردی !
کـه دنــــیـا اینـچـــنین
اما هرگز نگفتن چرا غصــــه میخوری بگو ما هم بخــــوریـــم ....!
تقدیم به صاحب قلبی که آرامش قلب من است و صدایش دلنشین ترانه ی رویای من ...
قیافه من وقتی از بابام پول میخوام
خودم کردم که لعنت بر خودم باد
بی تـــفآوت بـ ـآش ...
به جهنّم !!
مگر درـیآ مُرد از بیـــــ بآرآنی؟
ϰ-†нêmê§ |