نمی فروشم....چانه نزن....خریدنی نیستم نمی فروشم روحم را به تو به تویی که واژه ی پست هم برایت زیاد است به تویی که خیالت برایم عذاب است دیگر حتی افکارم را برای تو قمار نمی کنم! دیگر تا آستانه ی ورشکستگیِ آرامش پیش نمی روم نمی فروشم چانه نزن...بازار گرمی نکن ناپدید شو به جایی دور... دورتر... من هم ناپدید می شوم دور تر از تو.... می سپارمت به همان خدایی که هرگز رهایم نکرد به سلامت.... غریبه به من نزدیک نشو! خوش به حالت فاحشه...!! من فاحشه نیستم،هیچ کدام از اینها را نمی دانستم شاید برای همین معشوق من هم در آغوش تو می خوابد...!
من با مُرده ها میانه ی خوبی ندارم.
تو در خاطرات من "مرده" محسوب می شوی!
از همان ابتدا می دانی از تو چه می خواهند،
خوش به حالت که کسی
تو را با حرفهای عاشقانه خام نمی کند،
خوش به حالت که می دانی
آدم های کنارت لحظه ای هستند و با طلوع خورشید
ترکت می کنند...
خوش به حالت که هیچ گاه انتظارشان را نمی کشی و
می دانی برای
شب دیگرشان فاحشه ی دیگر را در آغوش دارند.
نظرات شما عزیزان:
ϰ-†нêmê§ |